خاطره‌ای از مقام معظم رهبری

18 ژوئن

من اشاره به یک مورد می‌کنم که شهید نامجو در کنار حضرت آیت الله خامنه‌ای، مدظله العالی، حدود دو سه ماه متوالی در ستاد عملیات نامنظم فعالیت داشت. در طول این مدت که ما زیر بمب و موشک دایم بودیم، بعضی وقتها تماس تلفنی با ما داشت و جویای احوال ما می‌شد. یک بار در حین صحبت‌ تلفنی متوجه شدم که صدایش گرفته است. پرسیدم: طوری شده؟ و او با لبخند گفت: چیزی نیست نگران نباش،‌ از دود و آتش است.

و پس از آن پیغام فرستاد که پمادی برایش تهیه و ارسال کنیم. علتش را پرسیدم. گفت، انگشتان پایم زخم شده است.

پرسیدم: چرا؟ گفت: برای اینکه وقت نمی‌کنم پوتین‌هایم را از پایم درآورم. چند شب بعد،‌ ناگهان دیدیم شهید نامجو به منزل آمد. از او پرسیدم: چطور شد که به مرخصی آمدی؟ گفت: آقای خامنه‌ای به من امر فرمود: سید دو ، سه شب برو خانه.