زندگی نامه
مصطفی در سال ۱۳۴۰ در روستای “حصر بالا” از توابع “ورامین” در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. در هفت سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در زادگاه خود با موفقیت تمام کرد. هنگام تحصیل در دوره متوسطه، تابستانها در کارخانه چیت سازی کار میکرد تا هزینه تحصیل خود را تامین کند. در سال سوم دبیرستان، درس و تحصیل را به خاطر حضور در جبهه رها کرد. مصطفی علیرغم سن و سال کم، از بلوغ فکری و سیاسی نسبتا بالایی برخوردار بود، از اینرو فعالیتهای خود را از سال ۱۳۵۶، همزمان با شروع انقلاب آغاز کرد. پدر مصطفی از مقلدان راستین حضرت امام خمینی(ره) بود. به همین دلیل او از پیش از شروع انقلاب با نام معظمله آشنا شد. وی هنگام نوشتن شعار و توزیع اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) بارها مورد تعقیب عوامل رژیم قرار گرفت ولی با زیرکی فرار میکرد. وی با هدف مبارزه با ضد انقلاب، مدتی با کمیته انقلاب اسلامی همکاری کرد و پس از تشکیل “نهاد جهادسازندگی” به فرمان امام، وارد تشکیلات نوپای جهاد شد و در “واحد فرهنگی جهاد” به خدمت مشغول شد.
مصطفی با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، از طریق جهاد به جبهههای جنوب اعزام شد و پس از گذراندن آموزش نظامی در پادگان “منتظران شهادت” اهواز، به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. در اواخر سال ۱۳۵۹ به خاطر علاقهاش به سپاه و نیز گذراندن دوره سربازی، از جهاد سازندگی به سپاه پاسداران منتقل شد. پس از ورود به سپاه، مدتی به عنوان نماینده سپاه پاسداران انقلاباسلامی در ستاد برگزاری نماز جمعه شهر ورامین به خدمت مشغول شد و مدتی نیز شعارهای میان نماز جمعه را ایشان سر میداد. وی در سال ۱۳۶۰ با دختری پارسا و پاکدامن ازدواج کرد و مراسم عقدش را در مسجد “صاحبالزمان (عج)” برگزار نمود. او مدتی نیز در “واحد گزینش” سپاه انجام وظیفه کرد که با توجه به نشان دادن لیاقتش در این زمینه، توانست نیروها را جذب کند. پس از عملیات “خیبر” بطور دائم در جبهه حضور یافت و خیلی زود استعداد نظامی خود را بروز داد. در”عملیات والفجر ۸ ” به عنوان فرمانده پشتیبانی و در عملیات “کربلای ۵” به عنوان مسوول مهندسی لشکر سیدالشهدا (ع) وارد کارزار شد و با رشادت تمام به امور عملیات سامان داد.
مصطفی در مدت حضورش در جبهه بارها مجروح شد که اغلب به خانوادهاش اطلاع نمیداد. در سال ۱۳۶۳ همسرش را نیز با خود به جبهه برد و تا زمان شهادتش در اندیمشک زندگی میکردند. وی همچنین در جبهه به فعالیتهای فرهنگی میپرداخت.
او عاشق شهادت بود و بچههای بسیجی. نسبت به حفظ بیتالمال حساسیت و دقت زیادی به خرج میداد. مصطفی زوارهای سرانجام پس از سالها مجاهدت و ایثار در روز ۱۴ اسفند ماه ۱۳۶۵ درعملیات “کربلای ۵” هنگام گرفتن وضوی عشق در منطقه “شلمچه” بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید و به جرگه عشاق پیوست.