شهید رضا مظفر

11 مه

زندگی نامه

شهید « حاج رضا مظفر » در سال ۱۳۴۰ه .ش در مامازند ورامین در خانواده مذهبی و متدیّن دیده به جهان گشود . پس از تحصیلات ابتدایی به علّت عشق سرشار پدر مبنی بر طلبه بودن حداقل یکی از فرزندان خود از سال ۱۳۵۲ به قم رفته و به شاگردی امام صادق (ع) در حوزه علمیه مشغول تحصیل میشود. استعداد بالا و هوش و ذکاوت سرشار او به حدّی بود که در سنین جوانی تحصیلات سطح را به پایان رساند و به تحصیلات خارج فقه و اصول می رسد . همراه با تحصیلات حوزوی تحصیلات جدید را نیز ادامه می دهد و سال ۱۳۶۴ فارغ التحصیل رشته علوم قضایی از مدرسه عالی قضایی قم می گردد. قبل از انقلاب فعّالیّت های سیاسی و چریکی خود را در قم به صورت شرکت در راهپیمایی ها و پخش اعلامیّه و نوارهای حضرت امام (ره) شروع می نماید . او در اواخر سال ۱۳۵۵ و سال ۱۳۵۶نیز مبارزه مسلحانه خویش را علیه رژیم ستمشاهی آغاز و برای مجاهدین و انقلابیون از شهرهای مرزی کشور و خارج از کشور اسلحه تهیه می کرد . سال ۱۳۵۶ در هنگام درگیری خیابانی با مزدوران شاه در قم دستگیر و روانه زندان و توسط یکی از مزدوران شاه با نام مستعار « علی موش » شکنجه ها شد .
پس از پیروزی انقلاب در قم حفاظت و پاسداری حفاظت امام [ خمینی(ره) ] را بر عهده می گیرد و با کمیته انقلاب اسلامی در قم همکاری می نماید . به هنگام توطئه مزدوران داخلی و اغتشاش اشرار در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۵۸ به همراه عدّه ای از انقلابیون به آن دیار اعزام و با سپاه پاسداران آن محل جهت مبارزه با اشرار همکاری می نماید . با اشغال بوکان و سقّز و مهاباد و محاصره سنندج توسط مزدوران دمکرات و کومله ، وقتی که ضد انقلاب در پاوه پاسداران عزیز را به شهادت می رساندند با صدور فرمان امام [خمینی (ره) ] و دعوت از مردم جهت آزادسازی آن مناطق به کردستان رفته و مدتی به مبارزه می پردازد و پس از آرام یافتن آن دیار باز می گردد. در اوان پیروزی که تازه از مبارزه با عوامل مزدور رژیم شاه فارغ شده بود و کشور اسلامی از لوث حکومت جور ستم شاهی پاک گردیده بود جهت شرکت در جهاد آزادی بخش و کمک به آوارگان فلسطینی به جنوب لبنان می شتابد و با اسم مستعار « ابو حبیب » بیش از یک سال به رزم بی امان علیه صهیونیست ها می پردازد و از همان جا نیز به عشق مبارزه و به خاطر داشتن این جهاد مقدس نام فرزند آینده اش را حبیب می گذارد . پس از بازگشت از جنوب لبنان به تحصیلات خویش ادامه داده و موفق به اخذ لیسانس قضایی می گردد و تحصیلات سطح حوزه را نیز به اتمام می رساند . در سن ۲۷ سالگی به درجه و مقام قضاوت نائل می گردد. پس از رسیدن به مقام قضاوت و انجام مراحل تحلیف به مسئولیت حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان ورامین منصوب می گردد. و پس از مدّتی به مسئولیّت حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی پاسداران مرکز نیروهای مشترک ( سپاه ، بسیج ، کمیته ) منصوب می گردد.
کار و تلاش عاشقانه و دلسوزانه ایشان باعث واگذاری مسئولیّت حاکم شرع دادگاه کیفری ۲ شعبه ۱۹۹ دادگستری ،حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی پاسداران منطقه ۱۱ کشوری شامل آذربایجان غربی و کردستان از اواخر سال ۱۳۶۶ ه.ش ،حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی مبارزه با مواد مخدّر و منکرات تهران به او می گردد.
شهید « رضا مظفر » در سنگر هدایت گری و ارشاد خطیبی توانا ، جاذب و دوست خوبی برای جوانان بود . سعه صدر و گشاده رویی و عدم تنگ نظری و خشکه مقدسی او زمینه خوبی برای ارشاد و جذب جوانانی بود که احیاناً در مسیر زندگی خویش خطاهایی داشتند . از سال ۱۳۶۳ ه.ش تا قبل از شهادتش در سنگر نماز جمعه در سمت امام جمعه موقت پاکدشت در کرسی وعظ و خطابه به ارشاد و هدایت گری می پرداخت.
در اوایل جنگ به هنگام تجاوز رژیم جنایتکار بعثی به میهن اسلامی و محاصره آبادان و اشغال خرمشهر راهی جبهه شد . درمسیر جبهه ماشین آنها دچار سانحه و به وسیله اسلحه و مهمّاتی که به همراه داشتند به شدّت مجروح شد . در بعضی مواقع دیگر نیز به جبهه های حق علیه باطل سفر می کرد تا در کنار سنگر نشینان حق علیه باطل قرار گرفته، هم روحیه بگیرد و هم باعث روحیه دیگر سنگر نشینان گردد.
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پس از تجاوزات ناجوانمردانه مزدوران رژیم جلّاد صدام که با همکاری استکبار جهانی شرق و غرب به تصرّف و اشغال بخشی از شهرهای میهن اسلامی مان گشت و پس از هجوم مشترک منافقین مزدور و عوامل رژیم صهیونیستی عراق به کشور و اشغال اسلام آباد و کرند و در پی فریاد و ندای« هل من ناصر ینصرنی » امام امّت ، خون در رگهایش به جوش می آید ، در کالبدش آرام و قرار نمی گیرد و با تمام مسئولیّت های مهمی که در اجتماع داشت آنها را رها نموده و حتی بدون اینکه فرصت گرفتن برگه اعزام از پایگاه پیدا نماید عاشقانه برای پاسداری از اسلام و بیعت با امام به جبهه می شتابد تا از قافله مجاهدان راه خدا عقب نماند . بالاخره در روز عید قربان سند قربانی خویش را با اعزام به جبهه امضاء و سرانجام در آزاد سازی اسلام آباد پس از دلاوری ها و رزم سنگین حد فاصل بین عید قربان وعید غدیر در صبح روز پنج شنبه ۱۳۶۷/۵/۶ همراه و در کنار دو برادر دیگرش حاج حسن و حاج علی در مدخل ورودی اسلام آباد به خون خویش می غلتد و به ملکوت اعلی به پرواز در می آید .